عجیب ولی واقعی ....
خیلی وقت بود که یه تصمیم کبری گرفته بودم ..... اونم اینکه موهاتو از ته بتراشم و ......خلاصه کچلت بکنم . با اینکه بابای ات از اول مخالف این کار بود و چند بار من رو منع کرد ولی چون دید من اصرار به انجام اینکار دارم و چون هیچوقت با من لجبازی نمی کنه موافقت به انجام این کار گرفت . اول قرار بود بابای ات با دستگاه موزر خودش سرت رو بزنه بعد من ببرمت آرایشگاه و اونجا یه دور سرت رو تیغ بزنن ولی وقتی کل موهات رو با موزر تراشید خودش رفت با ژیلت اینکار رو کرد . در ضمن تو رو هم نشونده بود روی پاهاش ، تو هم ساکت نشسته بودی قربونت برم نه گریه کردی نه سرت رو تکون دادی تازه سرت رو که با تیغ ماساژ میداد داشت خوابت می گرفت !!!!!! و ...
نویسنده :
عاطفه
12:19